امشب دلم خیلی گرفته ....
دوست داشتم با یکی حرف بزنم اما هیچ کس رو پیدا نکردم که بتونه حرف دلم رو گوش بده...
گفتم بیام اینجا و بنویسم شاید آروم بشم...
خیلی وقته نیومدم بنویسم ...حالا اینجام با یه عالمه دلتنگی...
دلم برای خیلی چیزها تنگ شده ... برای بچگیم برای یه سری از آدم ها....
دلم حتی برای خدا هم تنگ شده ... انگار هزار ساله از همه چی دور شدم... ضعیف شدم ...
آره دلم برای تو که خیلی وقته ازت خبر ندارم هم تنگ شده .... اصلا نمیدونم چی میخوام بنویسم
راستی یه تشکر این وسط بکنم از همتون که میاید و وبلاگم رو میخونید و با نظرهاتون کلی خوشحالم میکنید...
خواستم اینجا بگم همتون رو دوست دارم ....